سرویس جهان مشرق- «جان برادلی» کارشناس خاورمیانه در پایگاه نشریه اسپکتِیتر به انتشار یادداشتی اقدام کرده که رنگ و بوی پشیمانی غرب از راهاندازی بحران سوریه در آن مشهود است. اسپکتیتر مجلهای بریتانیایی است که با سابقه سی و شش ساله به موضوعات سیاسی و فرهنگی میپردازد.
برادلی در این یادداشت، با ریشخند به این جمله از اشتون کارتر، وزیر دفاع دولت اوباما آغاز میکند که مسکو با ورود به سوریه، «گازوئیل بر آتش میریزد» و سیاست او مبنی بر حمایت از اسد در کنار مقابله با گروههای نظامی در سوریه «محکوم به شکست» است. او میمینویسد دو سال گذشت و حالا روسیه پیروز، اسد همچنان رئیسجمهور و داعش محکوم به شکست است!
اشتباه واشینگتن در ایجاد بحران سوریه چه بود؟
ریشه اشتباه واشینگتن از نظر او، استفاده از طرح مداخله در افغانستان در دهه ۱۹۸۰ میلادی برای مداخله در سوریه بوده است. او مینویسد: «ما فکر میکردیم جهادیها را با مشارکت حاکمان مستبد خلیج فارس تربیت، تأمین مالی و تجهیز تسلیحاتی میکنیم. اینگونه پایگاه دریایی روسیه در طرطوس را به جیب میزنیم و با حائلشدن بین ایران و حزبالله در لبنان، محور شیعی و ضداسرائیلی را میشکنیم و ایران را با افزایش نفوذ دولتهای سنیِ منطقه در شام، منزوی میکنیم.» سپس پاسخ میدهد: «حالا به خاطر بازی بچهگانه ما نیممیلیون سوری ذبح شدند و در عرصه جغرافیای سیاسیِ منطقه نیز نتایجی دقیقاً متضاد با آنچه میخواستیم به دست آمد.»
به نظر او واشینگتن در این گرتهبرداری ناشیانه از دهه ۱۹۸۰ میلادی دچار چند اشتباهاتی شد. مردم سوریه اگر چه تحت حاکمیت حزب بعث سوریه بودند، اما زندگی شخصی و خانوادگی آنها در جامعه بخش مهمتری از شخصیت آنها را شکل میدهد. آنها با وجود مذاهب و ادیان مختلف در کنار هم زندگی و تفریح میکنند و طبیعتاً نمیتوانند تصور کنند روزی زیر یک حکومت وهابی قرار گرفته، مجبور به کشتن همسایگان خود شوند و برخی تفریحات آنها محدود شود.
در واقع آنها «اسد + تساهل فرهنگی» را به «بدون اسد + تعصب فرهنگی» ترجیح دادند و در کنار آمریکا قرار نگرفتند در حالی که واشینگتن تصور میکرد موج مردمی که در مصر علیه مبارک ایجاد شد، میتواند در سوریه نیز شکل بگیرد. برادلی مینویسد نتیجه این تصور اشتباه، محبوبتر شدن اسد و حتی پوتین در سوریه شده است.
برادلی ادامه میدهد که با وجود تحولات اخیر سوریه، غرب همچنان در اشتباهات خود باقی مانده است. او مینویسد ما فکر میکردیم و هنوز هم فکر میکنیم که روسیه به ما محتاج است. نویسنده از بوریس جانسون، وزیر خارجه بریتانیا نقل میکند که در اجلاس اخیر سازمان ملل گفته است کشورش حرفی ندارد که در بازسازی سوریه همکاری کند به شرط اینکه سوریه از اسد اجتناب کند! برادلی مینویسد گویی جانسون خبر ندارد که چند هفته قبل از اجلاس سازمان ملل، همایشی در دمشق برگزار شد و اسد قراردادهای هنگفتی با کشورهای شرقی امضا کرد. بوریس در حالی منتظر التماس سوریه است که کشتیهای روسی دائماً در حال تردد بوده و هزاران تُن کالاهای مورد احتیاج سوریه و چهل نوع از مصالح ساختمانی را به این کشور منتقل میکنند.
لیبی و ترکیه
برادلی به لیبی اشاره میکند که جانسون در آنجا نیز با ژنرال حفتر دیدار کرد تا مثلاً برنامهای برای بازگشت ثبات به آن کشور طراحی کند در حالی که یک هفته پیش از آن، حفتر با وزرا و مقامات نظامی مسکو دیدار کرده و همه چیز را بسته بود. مثال دیگر، ترکیه است. به نظر تحلیلگر اسپکتِیتر، روسیه از سوی غرب دست کم گرفته شده بود و هیچکس فکر نمیکرد پس از سرنگونکردن جنگنده روسی از سوی ارتش ترکیه، روابط دو کشور تا حدی بهبود یابد که قرارداد اس-۴۰۰ را به یکدیگر منعقد کنند. نه فقط این، بلکه سیاستهای ترکیه در عراق تغییر کند و همان آنکارایی که از سربازان داعشی در سوریه حمایت کرده و از «خلافت اسلامی» نفت میخرید، در کنار روسیه، ایران ویا عراق نشسته و نه فقط برای پایاندادن به داعش بلکه جلوگیری از بحرانهای دیگر مانند تجزیه کردستان نیز همکاری کند.
برادلی اذعان میکند این اتفاقات بیش از آنکه به هنر دیپلماسی روسیه برگردد، نتیجه ناآگاهی واشینگتن از واقعیات منطقه است.
نویسنده تأیید میکند آن زمان که ترکیه در حمایت از داعش نقش ایفا میکرد، «ناتو همه این تزویرها را نادیده میگرفت» به این امید که داعش بتواند بر اسد فائق آید. وقتی برآورد واشینگتن اشتباه از آب درآمد، دیگر کوپن آن تمام شده و نوبت بازی به روسیه رسیده بود.
ملکسلمان در مسکو
برادلی تهدید میکند شواهد حاکی است آمریکا بزرگترین متحد خود در منطقه پس از اسرائیل را نیز ممکن است از دست بدهد زیرا عربستان سعودی از افزایش نفوذ ایران در منطقه و توافق هستهای با آمریکا ناراحت است و واشینگتن نیز در این دو زمینه هیچ اقدام مشخص و موفقی صورت نمیدهد. وی به سفر بیسابقه پادشاه عربستان سعودی به مسکو اشاره میکند و تلاشهای وی برای قراردادهای هنگفت اقتصادی و نظامی در کنار رایزنی علیه ایران و نقش آن در منطقه. برادلی بعید نمیداند مسکو در صدد میانجیگری میان ایران و عربستان یا انتقال پیامهایی میان ایران و اسرائیل برآید تا از فرصت به دستآمده بر اثر اشتباهات واشینگتن نهایتِ بهره را بِبرد.
اشاره جالب برادلی به این نکته است که چرا نتانیاهو و ملک سلمان برای رایزنی علیه فعالیتهای منطقهای ایران به مسکو پناه بردهاند در حالی که هر دو متحد جدی واشینگتن در منطقه هستند؟ به نظر او اشتباهات واشینگتن موجب شده امید دوستانش از آن قطع شود.
جمعبندی: ایران و توافق هستهای
به نظر نویسنده، راهبرد ترامپ در مورد ایران که قرار است اعلام شود ممکن است اشتباهات واشینگتن را تکمیل کند. ترامپ توافق هستهای را زیر سؤال میبَرد (اگر آن را پاره نکند) تا با تشدید تهدید نظامی و ایجاد بیثباتی در منطقه، اولاً بتواند قراردادهای تسلیحاتی بسته و سود آن را در جیب بگذارد و ثانیاً نقشههای ایران و روسیه را به هم بریزد غافل از اینکه با این اقدامات، آمریکاستیزی را افزایش داده و در بلندمدت به ضرر منافع ملی آمریکا خواهد شد.
در واقع، آمریکا همواره در پی راهحلهای موقت و عجلهای، اشتباهاتی در منطقه میکند و زمانی متوجه اشتباه خود میشود که کار از کار گذشته است.
منابع
https://www.spectator.co.uk/2017/10/how-putin-came-to-rule-the-middle-east